محمد فیلی:دیگر شمر نمی شوم

به گزارش پایگاه خبری کافه ستاره، از معدود بازیگرانی است که در ۳دهه بازیگری، توانسته در ژانرهای متفاوت با نقش‌های جدی، کمدی و مثبت و منفی در پرده سینما و قاب تلویزیون ظاهر شود. از نقش «بسیم» در مجموعه تلویزیونی روزی روزگاری تا «شمر» سریال مختارنامه و «حکیم» سریال گیلدخت. هر چند که محمد فیلی دوست ندارد نقش شمر بر پیشانی‌اش بماند و دلش می‌خواهد مردم او را با نقش‌های مثبت به یاد بیاورند، اما یکی از نقش‌های ماندگارش  محسوب می‌شود. به بهانه گمانه‌زنی‌ها برای حضورش در سریال «سلمان فارسی» با این پیشکسوت سینما و تلویزیون که این روزها دوره نقاهت پس از عمل جراحی مغز را در خانه می‌گذراند، درباره مجموعه‌ها و فعالیت‌های اخیرش هم‌کلام شدیم.
اخیرا در روزهایی که سریال گیلدخت از شبکه یک سیما پخش می‌شد، ۲عمل جراحی سنگین را پشت‌سر گذاشتید و بسیاری از مردم و مخاطبان این سریال پیگیر وضع سلامتی بازیگر نقش حکیم این سریال بودند. الان حال عمومی‌تان چطور است؟
خدا را شکر حالم بهتر است. فقط کمی سرگیجه دارم که به‌دلیل مصرف ۱۷قرص فشار و قلب و… در شبانه‌روز است. البته دکترها گفته‌اند به مرور قرص‌ها را کم می‌کنند. هر چند به قول شیرازی‌ها در این سن و سال با همه صدمات جسمی که در این سال‌ها خوردم، «قوری گنگویی» یا همان قوری بند زده شده‌ام (می‌خندد.)
سوای استراحت دوره نقاهت، بقیه ساعت‌های روز را چطور می‌گذرانید؟
اغلب خانه‌ام و یکی از دوستانم یک فلش پر از فیلم برایم آورده که به لطف این استراحت اجباری فیلم می‌بینم و گاهی هم کتاب می‌خوانم. اما چون تأثیر قرص‌هایم زیاد است خیلی وقت‌ها وسط تماشای فیلم یا کتاب خواندن خوابم می‌برد. البته گاهی برای انجام کارهای اداری بیمه تکمیلی‌ درمانم ناچارم بیرون بروم، البته چون پشت سرم را تراشیده‌اند و شکل بدی پیدا کرده، کلاه سرم می‌گذارم.
امیدواریم زودتر بهبودی کامل را به‌دست بیاورید. اگر موافق هستید برویم به دهه ۷۰و نخستین سریالی که برای تلویزیون بازی کردید و با ایفای نقش بسیم در روزی روزگاری بر سر زبان‌ها افتادید.حضورتان در آن فیلم چطور رقم خورد؟
در سال‌های جنگ در یک فیلم سینمایی به نام «گشتی‌ها» نقش یک افسر عراقی را بازی می‌کردم. این فیلم در سینماهای تهران اکران شد و آن زمان آقای امرالله احمدجو که فیلم را دید و از بازی من خوشش آمد و دعوت کرد به تهران بیایم و در سریال روزی روزگاری بازی کنم.
جزو بازیگران پرکار تلویزیون هستید و از سال ۷۰تا‌کنون در سریال‌ها حضور پررنگی داشته‌اید. کدام بازی‌‌تان را بیشتر از بقیه دوست دارید؟
بیشتر نقش‌هایم را دوست داشتم که بازی کردم. مثل همین نقش بسیم، نقش شمر و حتی نقش آسانی که در سریال «چاردیواری» داشتم. اما بعضی نقش‌ها را چندان دوست نداشتم و به‌خاطر تامین معیشت خانواده قبول کردم؛ حالا این میان اگر نقشی را دوست نداشته باشی و تهیه‌کننده پولت را ندهد، دیگر خیلی
ناراحت‌کننده‌تر است.
مثل اینکه از همکاری با برخی تهیه‌کننده‌ها تجربه خوبی ندارید؟
بله همین اواخر ۲‌ماه خانواده را رها کرده و به شیراز رفتم تا در سریالی بازی کنم. کار که تمام شد تهیه‌کننده پولمان را نداد. این موضوع باعث فشار و صدمه جسمی و روحی
به من شد.
این روزها مشغول بازی در فیلم و سریالی هستید؟
جدیدترین کاری که پخش شده، سریال گیلدخت  است. این سریال برخلاف سریال‌های سطحی در سال‌های اخیر که برای تلویزیون ساخته می‌شود کار خوب و استخوان‌داری بود و باعث شد مردم پای تلویزیون بنشینند.
منظورتان  این است که در سال‌های اخیر کارهای خوب کمتر در تلویزیون ساخته شده است؟دلیلش را چه می‌دانید؟
بله چون تلویزیون در گذشته برای ساخت سریال سرمایه‌گذاری می‌کرد اما حالا کارگردان‌ها برای ساخت کارهایشان باید دنبال سرمایه‌گذار باشند. الان هم متن‌های خوبی نوشته شده ولی چون اسپانسر نیست ساخته نمی‌شود و خاک می‌خورند.
بیشتر دوست دارید در نقش منفی بازی کنید یا مثبت؟
برای من نقش مثبت و منفی فرق ندارد. اگر کار، کارگردان، متن، دکوپاژ و… خوب باشد بازی می‌کنم و لذت می‌برم.
پیش آمده که نقشی را آنطور که باید بازی نکرده باشید یا کارتان برخلاف انتظار دیده نشده باشد؟
بله در سریال «مولانا» نقش سلطان محمد خوارزمشاه را داشتم که فکر می‌کردم کاری است که خیلی دیده و ماندگار شود، اما برخلاف انتظارم از یک جایی کارگردان و نویسنده عوض شدند و اتفاقاتی افتاد که کار آنطور که باید پیش نرفت و متوسط از آب درآمد.
گفتید به‌خاطر بازی در این سال‌ها، اصطلاحا قوری بند‌زده شده‌اید، برای ایفای کدام نقش‌هایتان مصدوم شدید؟
بیشترین آسیبی که به من وارد شد مربوط به سریال روزی روزگاری بود. چون سوارکاری بلد نبودم قرار شد یک مربی سوارکاری یادمان بدهد، ولی حین آموزش همان روز اول زمین خوردم و دنده‌هایم شکست. این را در پرانتز بگویم که بعدا فهمیدیم که طرف نعل‌بند بوده و خودش را مربی جا زده است. خلاصه اینکه آن روز دنده‌هایم شکست و در ریه‌هایم فرو رفت. دکترها گفتند ۲۱روز باید بماند تا خوب شود، من هم با وجود درد کشنده‌ای که داشتم، نگران بودم نقشم را از دست بدهم. اما فردای آن روز بچه‌های گروه من را سوار یک وانت کردند و پیش یک پیرمرد روستایی بردند که دنده‌هایم را جا انداخت و مرهم مالید و ۳روز بعد حالم خوب شد و برگشتم سر کار و این بار با یک مربی واقعی تمرین اسب‌سواری کردم.
یکی از تأثیرگذارترین نقش‌هایی که ایفا کردید، نقش شمر در سریال مختارنامه است. چه شد این نقش را پذیرفتید؟
باخبر شده بودم که آقای میرباقری برای سریالشان بازیگر انتخاب می‌کنند و خیلی دلم می‌خواست من هم در آن کار بازی کنم. روزی که تماس گرفتند و به دفترشان رفتم همین که وارد شدم گفت «شمر من هم آمد….» از این حرف تعجب کردم و با خودم گفتم «یعنی من آنقدر آدم بدی هستم؟….» خلاصه وقتی گفت قرار است نقش شمر را بازی کنم اول ناراحت شدم. گفتم «من آنقدرها هم خشن نیستم چطور تصور کردید که می‌توانم شمر شوم؟» اما آقای میرباقری اصرار کرد و گفت: «تو باید این نقش را بازی کنی وگرنه حذفش می‌کنم.» من هم با اکراه پذیرفتم. البته آن اوایل بازی‌کردن در این نقش برایم خیلی سخت بود اما بعد تصمیم گرفتم تا جایی که امکان دارد در نقشم فرو بروم و خوب بازی کنم و ماحصلش شد آنچه دیدید.
چه بازخوردهایی از آن نقش گرفتید؟
اوایل که سریال پخش می‌شد خیلی فحش می‌شنیدم، حتی یک‌بار کتک خوردم. چون مردم عاشق اباعبدالله‌(ع) هستند و برایشان فرق نمی‌کرد که شمر واقعی یا نمایشی هستم. ولی الان که سال‌ها گذشته رفتار مردم خیلی متفاوت شده. خدا شاهد است هر جا می‌روم و مردم مرا می‌شناسند، بسیار مورد احترام قرار می‌گیرم. چون الان مردم دیگر به من منفی نگاه نمی‌کنند اینطور نگاه می‌‌کنند که یک بازیگر است که توانسته از پس نقش‌اش به خوبی بربیاید.
اگر قرار باشد دوباره نقش شمر را بازی کنید، می‌پذیرید؟
نه به هیچ وجه. چون مطمئنم اگر بخواهم نقش شمر را دوباره بازی کنم کارهایی ممکن است انجام دهم یا جوری بازی کنم که کار اول هم خراب شود و تصویر ذهنی مردم از نقش شمری که در مختارنامه بازی کردم از بین برود. نقش منفی شبیه شمر بازی می‌کنم اما دیگر شمر نمی‌شوم، چون می‌خواهم  در آن نقشم محفوظ بمانم.
از احترام مردم یاد کردید، به زعم خودتان بعد از کدام بازی‌ مردم شما را در کوچه و خیابان شناختند و بازخورد گرفتید؟
فکر می‌کردم بعد از روزی روزگاری من را بشناسند اما به سختی شناخته شدم و هر جا می‌رفتم باید معرفی می‌شدم که فلانی هست و فلان جا بازی کرده اما وقتی نقش شمر را بازی کردم همه جا شناخته شدم. هنوز هم گاهی جایی وارد می‌شوم به شوخی می‌گویند «شمر آمد!» من هم در جواب می‌گویم «شمر باباته!» (با خنده)
در این سال‌ها نقش‌های متفاوت و متنوعی بازی کردید. نقشی مانده که دلتان بخواهد ایفا کنید؟
الان نه، ولی وقتی جوان بودم دوست داشتم ۲تا نقش را بازی کنم ولی هیچ وقت پیش نیامد. یکی نقش «کریم‌خان زند» و دیگری نقش «نادرشاه» بود. به اعتقاد من این دو نفر در تاریخ ایران خیلی مؤثر بودند و خدمات بزرگی ایفا کردند اما مهجور واقع شدند و هیچ وقت آنطور که باید معرفی نشدند. راستش حالا که با نقش شمر در ذهن مردم ماندگار شده‌ام، دلم نمی‌خواهد این نقش روی پیشانی‌ام بماند. دوست دارم مردم من را با یک نقش مثبت به یاد بیاورند.

درباره‌ی Admin

همچنین ببینید

موج زمستانه بازیگران مجری در تلویزیون

به گزارش پایگاه خبری کافه ستاره، سال ۱۴۰۱ تلویزیون تحت تاثیر فضای جامعه، برای استفاده …

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.