جواد عزتی؛آرامش در حضور دیگران

به گزارش پایگاه خبری کافه ستاره، هر بازیگری که بازی‌اش شوری در دل و شوقی در نگاه و خاطره‎ای در ذهن تماشاگر رقم می‎زند، مؤلفه یا جوهره‌ای در بازی‎اش دارد که خاص خود اوست. به‌عبارتی، نمی‌توان آن بازیگر را بدون آن مؤلفه تجسم کرد یا بازی او را فارغ از آن جوهره به قضاوت نشست. بازیگران معمولی که تعدادشان خیلی زیاد است و هر نقشی را با هر ویژگی غیرعادی و یکه‌ای به معمولی‌ترین شکل ممکن بازی می‌کنند، در تحلیل نهایی فاقد آن جوهره و مؤلفه هستند. یک لحظه به بازیگرانی فکر کنید که در طول سال هم فیلم سینمایی روی پرده دارند، هم در قاب تلویزیون دیده می‌شوند و هم در شبکه نمایش خانگی حضور دارند. این بازیگران مشهورند، باسابقه‌اند، طرفدارانی دارند، اما یا به میانجی نقش‌های‌شان شناخته‌شده هستند یا به واسطه خصایل و خصوصیاتی جز مهارت بازیگری. بگذارید با یک مثال عینی این موضوع را کمی بیشتر توضیح دهیم. کوئنتین تارانتینو در پادکست «دو خرس، یک غار» در نقد بازیگران فیلم‌های مارول گفته بود بازیگرانی هستند که با بازی در نقش شخصیت‌های دنیای سینمایی مارول معروف می‌شوند، اما ستاره سینما نیستند‌، بلکه آن شخصیت‎ها ستاره هستند. کاپیتان آمریکا ستاره است؛ ثور ستاره است، اما کریس ایوانز بازیگر نقش «کاپیتان آمریکا» ستاره نیست؛ کریس همسورث بازیگر نقش «ثور» ستاره نیست. البته ستاره متضمن برخورداری از ویژگی‌های فرهنگی و اقتصادی خاصی است که آن را از بازیگر متمایز می‌کند. با این حال، شاید بتوان درباره بازیگران شناخته‎شده – و نه ستاره – که تقریبا همه نقش‌آفرینی‌های‌شان عاری از روح و ظرافت است و به شکلی مکانیکی هر نقشی را بازی می‌کنند، همین حرف را زد. این بازیگران به‌صورت مقطعی، به مناسبت پخش سریال یا فیلمی و به لطف حضور در شبکه‌های اجتماعی، مورد توجه قرار می‌گیرند، بدون اینکه بازی‌شان مورد توجه باشد. در واقع آنها برای مخاطبان مهم می‌شوند، چون در عالم سرگرمی حضور دارند، ولی هنری ندارند. درست در مقابل این بازیگران، بازیگرانی هستند که تقریبا هر نقشی که بازی می‌کنند، جدا از کوتاهی یا بلندی‌اش، با جوهره یا مؤلفه‌ای از شخصیت خود پای آن نقش امضا می‌گذارند و آن را به‌یادماندنی می‌کنند. جواد عزتی از این دسته بازیگران است که جدا از اینکه می‌تواند به‌راحتی در بین ژانرهای کمدی و درام رفت‌وآمد کند و مورد پذیرش تماشاگر قرار بگیرد، جوهره و مؤلفه‌ای از شخصیت خودش را به نقش اضافه می‌کند. هرچند بازی او در «کت‌چرمی»، منبعث از کلیت فیلم، آنچنان شاخص نیست، اما باز عزتی در همین نقش هم تماشاگر را دلزده نمی‌کند و ارتباط او را با نقش نمی‌گُسَلَد. آنچه تماشاگر را به همراهی با شخصیت عیسی فرهمند در «کت‌چرمی» برمی‌انگیزد، خود عزتی است، نه امکانات و مقدوراتی که شخصیت فرهمند به عزتی داده است. شاید اگر بازیگر دیگری جز عزتی نقش فرهمند را بازی می‌کرد، دنبال‌کردن فیلم تا به انتها کار سخت‌تری می‌شد.

مصالح یکسان، حاصل متفاوت
جوهره و مؤلفه‌ای که در نقش‌آفرینی‌های عزتی جلب توجه می‌کند، خوش‌مشربی و نرم‌خویی و آرامشی است که به بی‌خیالی و سادگی پهلو می‌زند و حتی در برخی کمدی‌هایش به مرز بلاهت هم می‌رسد («در مدت معلوم» (وحید امیرخانی، ۱۳۹۴) و «آینه‌بغل» (منوچهر هادی، ۱۳۹۶) را به یاد بیاورید که مشکلاتی که برای شخصیت عزتی در این دو فیلم به‌وجود می‌آید، بیش از اینکه ناشی از اشتباه باشد، به‌دلیل نیاز ذاتی کمدی به رفتارهای احمقانه، حاصل بلاهت است). این آرامش و نرم‌خویی و ملاطفت، ماده اولیه‌ای در داستان عزتی است که به‌درستی و آگاهانه از آن برای شکل‌دادن به هر شخصیتی که بازی می‎کند، استفاده می‌کند. گاه با این ماده اولیه شخصیتی ساده و صمیمی خلق می‌کند («فرشته‌ها با هم می‎آیند»)، گاه شخصیتی شارلاتان و شیاد از آن می‌آفریند («اکسیدان»)، گاه شخصیتی منطقی و عقل‌گرا از دل آن بیرون می‌آورد («تنگه ابوقریب»)، گاه این آرامش را به شخصیتی مرموز و مخوف تزریق می‌کند («ماجرای نیم‌روز»)، گاه از این ماده اولیه برای آفرینش شخصیتی عارف‌مسلک سود می‌برد («آتابای»)، گاه براساس آن شخصیتی تلخ و عبوس را شکل می‎دهد («جهان با من برقص») و گاه آن را به‌عنوان خصلت اساسی شخصیتی جست‌وجوگر و پرسشگر به‌کار می‌گیرد («شنای پروانه»، «مرد بازنده» و «کت‌چرمی»). در «کت‌چرمی» نیز شخصیت عیسی فرهمند با اینکه در کارنامه عزتی نقش تازه‌ای نیست و پیش‌تر در ۲فیلم «شنای پروانه» و «مرد بازنده» به شمایلی مشابه جان داده، باز هم در ارائه شخصیتی تکراری شکست نمی‌خورد و حتی باید او را دلیل اصلی پیگیری روایت پرلکنت فیلم از سوی تماشاگر توصیف کرد. در همه این نقش‌ها، عزتی مثل خودش خشمگین می‎شود، غصه می‌خورد، دلتنگی می‌کند، به ستوه می‌آید، حقه می‌زند و از معمایی پرده برمی‌دارد. جوهره و مؤلفه‌ای از او که خاص خود اوست، در همه این نقش‌ها مشهود است.

به امید فردا
تکراری‌بودن نقش عزتی در «کت‌چرمی» برای تماشاگر یا منتقدی که دوست دارد او را هر بار در قامت تازه‌ای ببیند، می‌تواند مأیوس‌کننده باشد، اما نباید از واقعیت‎های سینمای ایران و اقتصاد آن نیز غافل شد. سینمای ایران موقعیت‌ها و نقش‌های متنوعی به بازیگرانش پیشنهاد نمی‌دهد. بازیگری که از پس ایفای نقشی برآید، به‌خصوص اینکه آن نقش مورد توجه تماشاگران قرار بگیرد، معمولا باید آن نقش را بارها در فیلم‌های دیگر تکرار کند و بعد از مدتی در آن نقش کلیشه می‌شود. عزتی هم این روزها روی دور خوش‌شانسی است و در کانون توجه است و احتمالا مثل اغلب بازیگران که دوره اوجی دارند و بعد کم‌کار می‌شوند، نمی‌خواهد بخت کسب درآمد را از دست دهد و به پیشنهادهای مشابه نه نمی‌گوید. عیسی فرهمند امتیازی در کارنامه عزتی نیست و توانایی جدیدی از عزتی را به نمایش نمی‌گذارد. با این حال، عزتی همچنان یکی از بازیگران قابل اعتنای سینمای کنونی ایران به شمار می‌رود و ادامه مسیرش در سینماست که نشان می‎دهد «کت‌چرمی» را باید نقطه افول او درنظر گرفت یا بازی‌های بدیع آتی‌اش، خاطره این نقش تکراری را از یادها خواهد زدود.

درباره‌ی Admin

همچنین ببینید

مارال بنی آدم:سیمرغ‌، وسواسم را بیشتر می‌کند

به گزارش پایگاه خبری کافه ستاره، مارال بنی‌آدم فعالیتش را از اوایل دهه۹۰ با حضور …

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.