به گزارش پایگاه خبری کافه ستاره، هادی حجازی فر بازیگر مطرح سینما گفتگویی مفصل با یکی از رسانه ها داشته که بخشی هایی از آن را می خوانید:
*وقتی من تازه دو فیلم بازی کرده بودم و به یکباره معروف شدم، همان زمان اینستاگرامی داشتم و چیزی در حدود ۲۰۰ هزار فالوور هم داشتم. بعد از شهرت، من همچنان مدل هادی حجازیفرِ قبل از شهرت در اینستاگرام مینوشتم و هنوز تجربه نکرده بودم که تفاوت الان من با قبل این است که ممکن است هر حرف من تیتر بشود. کمی طول کشید تا بتوانم رسانه را بشناسم و محافظهکارتر و مسئولانهتر درباره کلماتم حرف بزنم.
*ما از خیلی چیزها بیخبریم، من خودم را میگویم و با بقیه کار ندارم. چون هیچ چیزی هم از سپهر سیاست ایران نمیدانم. سال ۸۸ یک باوری داشتم و الان به خاطر سن یا هر چیز دیگر، به همه چیز مشکوکم و تلاش میکنم مدل دیگری با موضوع برخورد کنم، خیلی هم علاقه ندارم وارد این صحبتها شوم؛ نه اینکه بخواهم بترسم، نه، برای اینکه هر وقت هر چیزی را صد درصد در بحث سیاسی مطمئن بودم یک سال بعد یا دو سال بعد متوجه شدم نتیجه اشتباه بوده است، به همین دلیل اعتقاد دارم روی هیچ چیزی نمیشود پافشاری کرد جز شناخت جامعه، جز رسمیت دادن و پر کردن خلأها. یک زمانی بین جامعه و تصمیمسازها و تصمیمگیرها فاصلهای هست که این فاصله را باید آدمهای محرم پر کنند و حاکمیت را به موضوع آگاه کنند. که به نظر من هنرمندان یکی از بازوهای آگاهیبخش هستند، مشکل اصلی ما اینجاست که همه میگویند مردم، ولی ما نفهمیدم منظور از مردم کیست؟
*باید اجازه داد حرفها زده شود تا بعد تبدیل به جریان رادیکال نشود و همه چیز با هم نسوزد. بگذاریم مردم حرفشان را بزنند و چه بهتر که از زبان هنرمندانشان باشد.
*من با خود سینما عاشق سینما شدم. تصویری دیدم که دلم خواست جای آن کاراکتر باشم.
*در مورد همبازی شدن با شهاب حسینی در پوست شیر: سابقه همکاری با او را نداشتم ولی سالها ستایشاش میکردم. من را گریم کردند و مقابل او گذاشتند و گفتند ۹ صفحه دیالوگ بگو. گفتم آقا نامردیه… [میخندد] اولین سکانسهایی که ما با هم بازی داشتیم در آگاهی من نمیتوانستم به چشمهای شهاب نگاه کنم. مدام چشمهایم را از او میدزدیدم. برای شهاب کار بسیار جدی است. با جمشید(محمودی) حرف میزدیم میگفتیم خیلی مهم است یک آدمی بعد از این همه سال کار و ستاره بودن آنقدر تکتک کلمات کاراکتر برایش مهم باشد و برای همه چیز بجنگد. احساس میکردم برای او نوع بازی مرگ و زندگی است. خیلی فضای خوبی در کار داشتیم. طبعاً اوایل کشمکشهایی بود، ناراحتیهایی پیش میآمد ولی مهم این بود که ما به جایی رسیدیم که به معنای واقعی تیم بودیم. ما حاضر بودیم برای هم فداکاری کنیم.
*همچنان به دنبال دلایل موفقیت این سریال هستم ولی به نظر من این موفقیت از همه بیشتر به جمشید و نوید محمودی مربوط است که فرصت گفتوگو به همه عوامل میدادند و فرصت تکرار سکانسی که گرفته شده میدادند تا رضایت کارگردان جلب شود، این خیلی مهم است که تهیهکننده مانع تنش بین عوامل میشد و از طرفی برادر کارگردان هم بود، کاملاً پشت برادر بود.
*در اوج شلوغیها و اعتراضها این سریال پخش میشد و ما میگفتیم الان زود است، شرایط جامعه برای پخش سریال خوب نیست. اما پلتفرم نیاز داشت که سریال را پخش کند. جالب اینجاست که حتی در همین روزهای بحرانی آمار مخاطبان همه پلتفرمها بالاتر از زمانهای مشابه بود. این یعنی آدمهایی که در خانه نشستهاند نیاز به سرگرمی دارند، آدمها به هر حال از اخبار و سروصدا خسته میشوند و نیاز به تقویت روحیه دارند.
*سریال پوست شیر جزو معدود کارهایی بود که تیم بازیگران خوب بودند و این به کارگردان مربوط است. خودخواهی وجود نداشت. همکاری با شهاب خیلی خوب بود. متوجه معذب بودن من شد. تلاش میکرد فضا را دوستانه کند. به راحتی فضا را شکست. چون قرار بود با هم کار کنیم. همان اوایل کار گفته بود هادی نقش اصلی است و اسم هادی باید اول بخورد. این نکات برای من باارزش است. در روستای خوی در چادر از من درباره داستان سریال «پوست شیر» میپرسیدند.
*چند وقتی است مشغول نگارش یک سریال کمدی جنایی هستم که خیلی دوستش دارم. امیدوارم آخر سال ساختش را شروع کنیم.