به گزارش کافه ستاره،از پیرمردی که پشت چارچوب در نشسته عذرخواهی میکنند. دقایقی قبل از پیرمرد خواستهاند که کمی آنطرفتر بایستد تا چارچوب برای عکاسی خالی باشد. عکاسی که تمام میشود، مهدی پاکدل خیلی خودمانی پشت میز مینشیند؛ آماده و هیجانزده. گفتوگو با موضوع کمکاریاش در تلویزیون و البته دلخوریاش از سیاستهای حاکم بر این رسانه آغاز میشود و با توضیح درباره نقشش در «وقتی کبوترها ناپدید شدند» که این روزها روی صحنه دارد و چند مسأله جنبی دیگر ازجمله هنرمندان سفارشیساز، تاثیرشان در سیاست و اجتماع و سلایق هنری خود در زمینه بازیگری ادامه پیدا میکند.« رسانه میتواند خیلی قویتر عمل کند، نباید طوری رفتار کند که مردم به آن اعتماد نداشته باشند اما درحال حاضر رسانه ملی به هنرمندان خود هم بیاعتماد است. قشر عظیمی از مردم دستشان از این رسانه همگانی دور است و تلویزیون مال آنها نیست.» بیشتر از دو دهه است که مهدی پاکدل در سینما و تلویزیون و تئاتر فعالیت دارد و به قول خودش برادرانش نقش ویژهای در رسیدن به این جایگاه دارند. او از آن دست هنرمندانی است که تابهحال اجازه نداده حاشیههای معمول بازیگران او را احاطه کند، حتی در بحرانیترین دوره زندگیاش یعنی جدایی. البته مثل خیلی از ما، دوست ندارد از زندگی خصوصیاش و دلنگرانیهای آن روزهایش حرف بزند. مهدی پاکدل را تابهحال بیشتر در نقشهای مثبت دیده و شناختهایم و حالا در نمایش «وقتی کبوترها ناپدید شدند» که از چندوقت قبل در تئاتر مستقل درحال اجراست، نقش منفی دارد و همین جذابیت کار را برایش بیشتر کرده است:« کم پیش آمده است که در فضای بازیگری، نقش منفی بازی کنم اما نقشی که در نمایش «وقتی کبوترها ناپدید شدند» را بازی کردهام، نقش منفی جذابی است و خوشحالم که آن را بازی میکنم.» در ماههای آینده در دو پروژه تئاتر دیگر ازجمله فرانکنشتاین هم حضور خواهد داشت که هر دو در جای خود جالب است و جنجالی.
چندسالی میشود که انگار بیشتر تمرکزتان روی تئاتر و سینماست و کمتر در تلویزیون دیده شدهاید. فکر می کنم آخرین کارتان با رسانه ملی سریال کیمیا بود که خیلی هم دیده شد اما انگار دیگر کار با تلویزیون را کنار گذاشتهاید؟
کنار نگذاشتهام. ما بازیگریم. نمیتوانیم بگوییم دیگر در این فرمت کار نمیکنیم یا فقط در تئاتر کار میکنیم. این حرفها مقطعی است. اگر شرایط در تلویزیون خوب شود، چراکه نه! در تلویزیون هم کار میکنم. ما بچه تلویزیون هستیم و از آنجا رشد کردهایم. اتفاقا تلویزیون را خیلی دوست دارم، چون رسانه فراگیر همگانی است اما الان شرایط جالب نیست؛ بنابراین ترجیح میدهم با این نگرش و سیاستگذاریها در تلویزیون نباشم.
جالب است چند وقت قبل در رسانهها به نقل از شما گفته بودند که با تلویزیون قهر کردهاید.
قهرکردن کار بچههاست. مگر میتوانیم با محل کارمان قهر کنیم. ممکن است مدیران کنونی چندسال دیگر نباشند اما ما که با آن کار کردهایم، مگر میتوانیم نباشیم.
دقیقا منظورتان از سیاستهای غلط صدا و سیما یا همان رسانه ملی که به قولی خانه خودتان بوده است، چیست؟
منظورم کارکرد رسانه است. رسانه میتواند خیلی قویتر عمل کند، نباید طوری رفتار کند که مردم به آن اعتماد نداشته باشند اما درحال حاضر رسانه ملی به هنرمندان خود هم بیاعتماد است. قشر عظیمی از مردم دستشان از این رسانه همگانی دور است و تلویزیون مال آنها نیست. من هم ترجیح میدهم تا زمانی که تلویزیون برای مردم نباشد و سیاستگذاری برای بهرهگیری عادلانه همه مردم انجام نشود، با آن کار نکنم و به سینما و تئاتر بپردازم.
شما همیشه چه در سینما و تلویزیون و البته بیشتر در تئاتر با آدمهای تازهکار و کمتر دیدهشده کار کردهاید. این نوع کار چه امتیازاتی برای شما دارد؟
این شیوه کار را دوست دارم، بهویژه در زمینه تئاتر. تئاتر فرصت میدهد با نگاهها و فکرهای تازه و نو کار کنید و بچههایی که پر از شور آرتیستی هستند. اینها من را تازه نگه میدارد، ضمن اینکه در تئاتر اگر اشتباه کردید، هزینه آن کمتر است و البته تا به حال هم اشتباه پیش نیامده است. تازگی تئاتر را دوست دارم. هر تئاتر دنیایی تازه را خلق میکند، اما در تلویزیون و سینما فرمولهایی وجود دارد و ممکن است که خیلی از مسائل دست آفرینشهای کارگردان یا نویسنده نباشد، گیشه یا شبکه آن را تعیین میکند. در آنجا مسائل مختلفی دستبهدست هم میدهد تا اثری قوی از آب دربیاید، اما در تئاتر میشود با هزینه کمی دنیای نویی ساخت و تجربه کرد. این ویژگی را دوست دارم، برای همین هر سال یک تئاتر کار میکنم.
به هر حال این نوع کار ریسک هم دارد، کمااینکه ممکن است حیثیت هنری هنرمند را زیر سئوال ببرد. هیچوقت چنین ماجرایی برای شما پیش نیامده؟ بهتر بگویم این ریسکپذیری باعث پشیمانی شما نشده است؟
پشیمانی چیز بیارزشی است و اصلا وجود ندارد. در عالم سینما و تئاتر پشیمانی و شکست وجود ندارد، همه چیز درس تازه است. البته گاهی کارهایی را قبول کردهام که روز اول وقتی سر صحنه رفتم، فهمیدم اشتباه بوده است اما نمیتوانم از آنها نام ببرم. البته همانها هم کلی درس داشته است. کافی است آدم کمی درباره زندگی کنجکاو باشد. ممکن است از کار لذت کافی نبرد، اما با آدمهای جدیدی آشنا میشود و هر آدم یک سبک و شیوه زندگی جدید است که باعث بالارفتن آگاهی انسان میشود.
این سوال البته کمی کلیشهای است، اما میپرسم. کدام یک از نقشهایی را که از همان ابتدای ورود به عرصه بازیگری تا به حال بازی کردهاید، بیشتر از همه دوست دارید؟
همه نقشهایم را دوست دارم، اما کنسرت- نمایش سی فضای دلچسبی داشت. در «افسون معبد سوخته» هم نقشم را خیلی دوست داشتم، همینطور راسکولنیکُف در جنایات و مکافات. حس خوبی است که یکی از بزرگترین کاراکترهای ادبیات را بازی کنید، هم عجیب است و هم دلچسب. کارهایی که با برادرم انجام دادم هم همینطور، چون همیشه تاریخ معاصر را بررسی میکند و من آن فضاها را دوست دارم. نقشم در چهارراه استانبول هم تا همیشه برایم ماندگار است.
همه ما ایرانیها با ماجرای پلاسکو و مظلومیت آتشنشانان خاطرات تلخی داریم و احتمالا شما هم همینطورید. بازی در این فیلم و در چنین نقشی چه حال و هوایی برایتان داشت؟
تیمهای واقعی آتشنشان در روز واقعه پلاسکو سر صحنه بودند و صحنههایی را تعریف میکردند که دست و پای آدم میلرزید. من بهعنوان بازیگر، مسئولیت سنگینی بر دوش داشتم. به هرحال آدمهای زیادی نگاهشان به این فیلم بود که زحمات آتشنشانان را بهخوبی نشان دهد. به نظرم آن لحظاتِ آتشنشانان با زحمت آقای کیایی خیلی خوب از کار درآمد.
شما همیشه از بازیگرانی بودهاید که خود را از حاشیه دور نگه داشتهاید. حتی در سختترین شرایطی که حاشیههایی پیش آمد به نظرم خوب توانستید ماجرا را از سر بگذرانید. در دورانی که بسیاری از هنرمندان درگیر حاشیهها شدهاند، شما چطور از آن فاصله گرفتید؟
با آمدن رسانههای جدید مثل اینستاگرام، آدم باید مراقب باشد؛ در غیر اینصورت به خود میآیی و میبینی ١٠سال از عمرت طبق الگوهای غلط و علاقهمندی یکسری آدم دیگر گذشته است؛ به خاطر آنها پست گذاشتهای، به خاطر آنها فضای مجازی را فضای حقیقی خودت کردهای و با موج افکار دیگران زندگی کردهای. اما من ترجیح میدهم در این فضا فقط کنجکاویهای شخصیام را نشان دهم و در قید و بند به اشتراک گذاشتن زندگی شخصی خودم در این فضا نیستم. شاید همین شیوه من را کمی دور نگه داشته است. دلم نمیخواهد چیزی که در دنیای واقعی از آن لذت میبرم را سریع به اشتراک بگذارم.
فکر میکنید مهدی پاکدل از نظر کاری در این ٢٠سال چه تغییراتی کرده است؟
خودم متوجه تغییرات نمیشوم و مخاطبان آن را میفهمند، اما سعی کردم بهتر از دیروز باشم و آگاهیام را بیشتر کنم.
برادرتان حسین پاکدل چه تاثیری در این سیر داشت؟
من از همه اطرافیانم تأثیر میگیرم. دوست دارم به همه نگاه کنم و در رفتارشان دقیق شوم. کنجکاوم و از آن لذت میبرم. از همه درس میگیرم، برادر بزرگتر که جای خود دارد. من چشم باز کردم با آدمی مواجه شدم که کتاب میخواند و آگاهی مهمترین مسأله زندگیاش بود. چیزی که الان هستم را مدیون برادرهای بزرگترم هستم، نه فقط حسین که مسعود هم. او در زمینه عکاسی به من خیلی کمک کرد و دیدن را یادم داد. از این نظر خیلی خوششانس بودم.
گرافیک را چرا رها کردید؟
رها نکردم و الان کارهایی در این زمینه انجام میدهم، منتها از این راه درآمد کسب نمیکنم.
گاهی بازیگر وقتی یک شخصیت را در داستانی میخواند ممکن است به خود بگوید آهان! این نقش من است.تا به حال برای شما چنین چیزی پیش آمده که نمایشنامه یا متنی را خوانده باشید و دلتان بخواهد آن نقش را بازی کنید؟
همیشه دلم میخواست نقش یاگو در نمایشنامه اُتِلو اثر شکسپیر را بازی کنم، البته تا به حال این فرصت پیش نیامده است و امیدوارم پیش بیاید.
چه برنامهای برای آینده دارید؟
سال ٩٨ خودم را خیلی درگیر تئاتر کردم. بعد از این نمایش، دوباره در همین سالن نمایشنامهای از فلورین زلر کار میکنم. این شیوه برای اولینبار است که در ایران به این صورت اجرا میشود؛ یک شب نمایش پدر و شب بعد نمایش مادر اجرا میشود و یک نوع تئاتر سریالی است. مفهوم این نمایش درباره زوال عقل است. ایده اجرای جذابی دارد و به نظرم تجربه جالب و تازهای است. بعد هم نمایش فرانکنشتاین را در سالن اصلی تئاتر شهر با ایمان افشاریان روی صحنه خواهیم برد که کار فوقالعادهای است. البته پیشنهاد کارکردن این رمان بهصورت نمایش را خودم به ایمان دادم، چون مابهازاهای زیادی دارد و مناسب با حال امروز جامعه است. ما در دنیای مدرن مقهور دستساخته خودمان شدهایم. همه هیولایی به اسم موبایل دستمان است که دکتر فرانکنشتاین ساخته است. پدر همه را درمیآورد و حواسمان به آن نیست.
فکر میکنم مهدی پاکدل در این سالها بازیگر موفقی بوده است. خودتان این مهدی پاکدل را مدیون چه چیزهایی میدانید؟
اول اینکه فکر نمیکنم آدم موفقی باشم، اما تلاش میکنم که باشم. موفقیت فقط با پشتکار، زحمت و رنج به دست میآید و چیز دیگری نیست. هیچوقت کسی با خنده موفق نشده است. هر آدم موفقی را که در دنیا ببینید، رنج کشیده است. میکل آنژ میگوید «هنر دستاورد رنج و عشق است». شغل ما هم دستاورد رنج و عشق است و هیچجور دیگر نمیتوانید به خالص بودن هنر دست پیدا کنید؛ بقیه ماجرا سانتیمانتالیسم و الکی است. اصغر فرهادی نمونه بارز این مفهوم است. خیلیها میگویند چه لذتی میبرد از این همه شهرت، اما هیچکس آن همه سختی، مرارت، مصیبت، سفرهای طولانی، رنجهای دوری از خانواده و آن شیب وحشتناکی را که طی کرده، ندیده است؛ فقط لحظهای را دیدند که اسکار را بالا برد. او از بسیاری از لذتهای زندگی که ما داشتهایم، دست کشیده و برای رسیدن به آن لحظه فکر کرده است. همه را نادیده میگیریم و فقط آن لحظه موفقیت را میبینیم. امیدوارم همه فکر نکنیم میشود این مسیر را یکشبه طی کرد.
آقای پاکدل به تازگی مدل شدهاید؟
همیشه برایم جالب است که بتوانم ایدههایی که در ذهنم دارم و از فضای مد هم دور نیست عملی کنم. الان هم با خانه مد راد کار میکنم که یک اتاق فکر دارد و ایدههای جذاب آنان در حوزه لباس پوشیدن با همفکری انجام میشود. خوشحالم که بشود فضای تازهای در حوزه لباس پوشیدن ایجاد کرد. شاید هم علاقهام به خاطر نزدیکی این فضا به دنیای گرافیک است. همه لیاقت خوب دیدن و خوب زندگی کردن را داریم و استعداد داریم که نوع غذا خوردن و پوشاکمان جهانی شود.چرا ما نوع پوشاکمان را صادر نکنیم؟ مگر ایرانیان بد تیپ هستند؟ ایرانیها اگر به خودشان برسند جزو خوشتیپترین آدمهای جهان هستند، اما انگار همیشه مرغ همسایه غاز است.
پس بیشتر نگاه حمایتی داشتید.
ایرانی بودن برند برایم جذاب و مهم بود که قبول کردم. درحالیکه پیش از این بارها برای تبلیغات کت و شلوار یا ساعت از سوی برندهای خارجی پیشنهادهایی حتی با ده برابر رقمی که در این قرار داد بود به من داده شده است، اما قبول نکردم. تفاوتی که این تیم دارد و من را مجاب به همکاری کرد این است که در کل پروسه تولید لباس، عکاسی و تبلیغات آن همه مشارکت دارند و من این روند را دوست دارم.
چند وقت است که بااین گروه کار میکنید؟
از یکسال قبل.
البته تا به حال بیلبوردهای این کار را در سطح شهر ندیدهام.
از اول هم قرار نبود بیلبورد کار کنیم، همه چیز فقط در اینستاگرام است، اما اگر بنا به کار کردن روی بیلبورد برایسال آینده باشد، قطعا یک نگرش و فضای تازهای را پیاده خواهیم کرد.