گوهر خیراندیش: اینستاگرام جایگاهی برای قضاوت‌های نابجا شده است

به گزارش پایگاه خبری کافه ستاره، بهانه گفت‌وگو با گوهر خیراندیش کم نیست؛ بازیگر سینما، تئاتر و تلویزیون که کارهای هنری او بر پرده سینما، سالن‌های تئاتر و قاب تلویزیون بسیار دیده می‌شود. او در سال‌های طولانی فعالیتش، پرکار بوده و کارنامه وزینی دارد. این بازیگر با وجود پرکاربودنش در سینما و تلویزیون، همچنان تلاش می‌کند در نقش‌‌های متفاوتی ظاهر شود و در هر نقشی حرفی برای گفتن داشته باشد. این هنرمند در سال۸۲برنده سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش اول زن در فیلم «رسم عاشق‌کشی» و چندین بار هم نامزد دریافت این سیمرغ در سال‌های قبل از آن بوده است. البته تندیس زرین و دیپلم افتخار هم در کارنامه‌ کاری‌اش کم ندارد. او حالا در سن ۶۶سالگی با کسب این همه افتخارات و بازی در بیش از ۱۰۰فیلم و نمایش به‌دنبال کار برگزیده‌تر است و می‌گوید: «من هیچ‌وقت خودم را محدود نمی‌کنم که حالا من جایزه‌ام را گرفتم روی طاقچه بگذارم و بعدش فعالیت نکنم. تمام تلاشم را می‌کنم که کارهای متفاوت از نقش‌های گذشته‌ام داشته باشم و به‌زودی برای بازی در چند فیلم به ایران بازخواهم گشت. البته دلتنگی وطن بهانه اصلی بازگشت من به ایران است». در ادامه بخش‌هایی از گفت‌وگوی ما با این هنرمند را با موضوع حفظ حریم خصوصی در فضای مجازی و حاشیه‌هایی که برای او ایجاد شده بود، می‌خوانید.

  از احوالات این روزهایتان برایمان بگویید. حال گوهر سینمای ایران چطور است؟ قصد بازگشت به وطن دارید؟
بله؛ البته که به وطنم بازخواهم گشت. قبل از شیوع ویروس کرونا برای دیدار دخترم و شرکت در مراسم ازدواج او به آمریکا آمده‌ام. با شیوع این بیماری و محدودیت سفرها و پرواز هواپیماها، مجبور شدم که چند ماهی بیشتر در اینجا بمانم. درضمن در ایران هم کاری‌ نداشتم که انجام بدهم و باید در خانه می‌نشستم. بهتر دیدم که همین جا به درمان شکستگی پای چپم ادامه بدهم که البته هم‌اکنون بعد از ۵بار شکستگی و عمل نسبتا خوب هستم.
  راستی جریان شکستگی پای شما چه بود؟ گویا سر صحنه فیلمبرداری این اتفاق افتاده است.
من حین بازی در سریال «دیوار‌به‌دیوار» به‌علت افتادن، از ناحیه قوزک پا به‌شدت آسیب دیدم. یک‌بار در ایران و یک‌بار هم در آمریکا روی این ناحیه از پای من عمل جراحی صورت گرفت اما باز هم مشکل داشتم و قوزک، درست در جای خود قرار نگرفت. همین موضوع موجب شد تا من چندبار سر صحنه، تعادلم به‌هم‌بخورد و آسیب ببینم. مجدد در شیراز من از پله‌های یک خانه قدیمی که لوکیشن فیلمبرداری بود، افتادم و این بار از ناحیه ران پا دچار آسیب‌دیدگی بسیار شدید شدم؛ ‌طوری که استخوان ران من دو تکه شد و در پای من بیش از ۵۰سانتی‌متر پلاتین گذاشتند و حدود ۳۹پیچ بستند. من شانس این را داشتم که همان موقع دکتر اشکانی و دکتر انقیاد که هر دو از بهترین ارتوپدهای شیراز هستند، در بیمارستان حضور داشتند و فوری مرا به اتاق عمل منتقل کرده و بهترین عمل را روی پای من انجام دادند. وقتی من به آمریکا آمدم و پزشکان اینجا عکس عمل پای مرا دیدند همه گفتند که بسیار عمل خوبی روی پایم انجام شده بود. در شیراز در خانه خواهر عزیزم مریم‌بانو بستری شدم که از همین جا، دوباره از او که داغدار مرگ دختر هنرمندش بود تشکر می‌کنم. با این شرایط جسمانی من مجبور بودم اوایل از ویلچر و بعد از عصای چوبی زیر‌بغل استفاده کنم. در همین وضعیت آقای مهران مدیری عزیز لطف کردند و برای ساخت سریال «هیولا» منتظر من شدند تا کمی بهبودی حاصل شود. واقعا فکر نمی‌کردم اینقدر محبت کنند ولی من طوری در سریال هیولا بازی کردم که کسی متوجه این مشکل از ناحیه پای من نمی‌شود. سریال «زیرخاکی» و مجموعه‌های بعد از آن هم همینطور. اما خدا را شکر الان بهترم.
  پیشنهاد فیلم جدیدی برای بازی دارید؟ احتمالا چه زمانی به کشور بازمی‌گردید؟
به‌زودی به ایران باز می‌گردم. در این مدت که اینجا بودم چندین پیشنهاد فیلم سینمایی و سریال داشتم. البته قرارداد قبلی هم که قولش را به خانم تینا پاکروان(تهیه‌کننده) داده بودم به‌علت بستری‌شدن در بیمارستان منتفی شد. ایشان دیدند عذر من موجه هست، لطف کرده و خانم شبنم مقدمی را برای آن نقش جایگزین کردند. از همین تریبون از شبنم مقدمی عزیز تشکر می‌کنم. البته خانم پاکروان نقش دیگری را در سریال‌شان برای من درنظر گرفتند که کاراکتر یک زن مبارز در جنگل‌های شمال است و من این نقش را خیلی دوست دارم. همچنین گویا قرار شده سریال هیولا دوباره ساخته شود که برای این کار هم باید در ایران حاضر شوم. آقای چگینی هم برای فیلم سینمایی «خوب، بد جلف۳» تماس گرفتند. به‌احتمال زیاد به‌زودی به ایران خواهم آمد. البته دلتنگی وطن، بهانه اصلی بازگشت من به ایران است.
  با ویروس منحوس کرونا چطور کنار آمدید؟ در روزهای قرنطینه چطور ایام فراغت و ماندن در خانه را سر کردید؟
برعکس اینکه شما می‌گویید ویروس منحوس، به‌نظرم این ویروس کرونا مهمان ناخوانده است که خیلی چیزها را به ما یادآوری کرد. به ما یاد داد که بیشتر در کنار خانواده باشیم و قدر همدیگر را بدانیم. به ما یاد داد که به قول مادرم آدمیزاد آه هست و دمی ممکن است اگر که آدم از خودش مواظبت نکند- به هر نحوی – به سرعت توسط این ویروس از پا درخواهد آمد. این ویروس به ما یاد داد که به طبیعت لطمه نزنیم و قدر پزشکان و زحمات کادر درمانی را بدانیم. به ما یادآوری کرد که قدر لحظات‌مان را بدانیم و از اوقات بیکاری‌مان خوب استفاده کنیم.
  سال گذشته شما برای شرکت در مراسم ازدواج دخترتان آناهیتا به آمریکا رفته بودید و حاشیه‌هایی در این سفر برای شما ایجاد شد که حتی برخی به شائبه ممنوع‌التصویر‌بودن شما دامن زدند که خوشبختانه اینگونه نشد. اگر تمایل دارید کوتاه در این زمینه صحبت کنید.
متأسفانه فضای مجازی ازجمله اینستاگرام جایگاهی برای قضاوت‌های نابجا شده است. نه‌ فقط در مورد من و یا ازدواج فرزندم بلکه در همه مسائل و حریم خصوصی افراد عرض می‌کنم. با تمام احترام به هموطنانم باید عرض کنم متأسفانه برخی از مردم ما به‌خودشان اجازه می‌دهند بدون اینکه از کم‌وکیف موضوعی باخبر باشند در هر زمینه‌ای اظهارنظر کرده و قضاوت کنند. ما ایرانی‌ها با فرهنگ ناب هم‌دوستی و مهربانی بزرگ شده‌ایم و نباید اجازه دهیم فضای مجازی ما را به اینجا بکشاند که بخواهیم در حریم خصوصی یکدیگر وارد شده و قضاوت‌شان کنیم. روزبه‌روز این فضای مجازی به جای اینکه آدم‌ها را به هم نزدیک کند، گاهی آدم‌ها را از هم دور می‌کند. وقتی تهمت‌ها، قضاوت‌ها و فحاشی‌ها برای پست‌های برخی از دوستان را می‌بینم تأسف می‌خورم. البته خدا را شکر من شانس این را داشتم که در کامنت‌های اینستاگرامام چنین فحاشی‌هایی را نسبت به‌خودم ندیدم. احساس می‌کنم از منظر دید این عزیزان من دارای یک احترامی هستم و به من لطف می‌کنند، محبت کرده و احترام می‌گذارند. برای تأیید این ادعای من می‌توانید تک‌تک کامنت‌های بنده در اینستاگرام‌ام را مطالعه کنید. این لطف و احترام مردم را حاصل تمام تلاش و زحمت‌هایی می‌بینم که صادقانه در طول این سال‌ها کشیدم. در این سال‌ها همه انرژی‌ام را گذاشته و سعی کرده‌ام در کنارشان و در خدمتشان باشم برای همین این احساس قرابت و نزدیکی دوطرفه است؛ همانطوری که من عاشق آنها هستم و دوستشان دارم، آنها هم به من لطف دارند.
  حالا که سر صحبت باز شد می‌خواهم بحث را به سمت حفظ حریم خصوصی هنرمندان توسط طرفدارانشان ببرم. هر هنرمند یک زندگی شخصی دارد که ممکن است فیلم یا عکسی از زندگی شخصی‌اش برای او حاشیه‌ساز شود. نظر شما دراین باره چیست؟
همه جای دنیا هر فردی دارای حقوق شهروندی است. طبق این حق، هیچ‌کسی اجازه ندارد به دیگری توهین کرده، تهمت زده و یا فحاشی کند. این کار در همه کشورها مذموم بوده و گاهی حتی جرم محسوب می‌شود. در کشور ما هم باید قانون، مقابل این افراد بایستد و آنها را به‌خاطر پست‌های توهین‌آمیز و فحاشی‌ها توبیخ کند. اطلاع ندارم در ایران این قانون اجرا می‌شود یا نه؟ اما در کشورهایی که من می‌شناسم و یا فرزندانم زندگی می‌کنند کسی اجازه ندارد به دیگری تهمت زده و یا فحاشی کند زیرا طرف مقابل حق شکایت از این افراد را دارد. پسرم در آلمان یا خواهرزاده‌ام در انگلیس و دخترم و خودم در آمریکا شاهد اجرای این قانون هستیم که افراد می‌توانند از حقوق شهروندی‌شان استفاده کرده و علیه این خاطیان شکایت کنند. البته گاهی هم این توهین‌ها در فضای مجازی توسط روبات هدایت می‌شود که به راحتی قابل پیگیری نیستند. اما خلاصه حرف من این است  که بیاییم با یکدیگر مهربان‌تر باشیم. می‌دانم تحریم‌ها و شرایط اقتصادی در ایران بسیار بسیار به مردم ما فشار می‌آورد و شرایط زندگی را برای آنها سخت کرده است ولی این باعث نمی‌شود که ما به همدیگر بی‌احترامی کنیم.
البته این فضای مجازی حسن‌هایی هم دارد؛ مثلا آقای پرویز پرستویی عزیز در همین فضا توانسته فعالیت‌های خیرخواهانه را تبلیغ کرده و هنرمندان و ورزشکاران را با خود همراه کند. این افراد به مردم مناطق محروم و افراد بی‌بضاعت با حفظ شأن و آبرویشان کمک می‌کنند. گرچه این کمک‌ها نمی‌تواند فقر را ریشه‌کن کند اما انجام‌شان هم مرهمی کوچک است برای دردهای مردم رنج‌دیده این سرزمین.
به عقیده من مسئولان گاهی به جای اینکه هنرمندان را برای افشای عکس‌های خصوصی‌شان ممنوع‌التصویر کنند باید با کسانی که به حریم خصوصی افراد وارد می‌شوند برخورد کنند. وقتی قانون با این افراد برخورد جدی داشته باشد دیگر کسی به‌خودش اجازه نمی‌دهد به حریم شخصی دیگران وارد شده و مسائلی که به جامعه مربوط نمی‌شود را منتشر کند. متأسفانه الان شرایطی پیش آمده که افرادی دوربین به‌دست دنبال هنرمندان در خارج از کشور می‌روند تا یکی جایی عکسی از آنها بگیرند و بگویند فلانی حجابش را رعایت نکرده، پس باید ممنوع‌التصویر شود.
  ماندگارترین و دوست‌داشتنی‌ترین نقشی که بازی کرده‌اید کدام است؟ 
همه نقش‌هایم را با وسواس انتخاب کردم و خیلی دوستشان دارم. یکی از کارهایی که برای نخستین بار در آن آسیب دیدم چون گریم خیلی سنگینی داشتم فیلم «بانو» بود. گرچه هنوز آسیب‌های آن مرا اذیت می‌کند اما نقشم در این فیلم را خیلی دوست داشتم. این فیلم بعد از ۱۱سال توقیف، پخش شد و من جایزه تندیس بهترین بازیگر جشن خانه سینما را گرفتم. تجربه خیلی جذابی بود در کنار دو عزیزی که یادشان برای ما همیشه گرامی هست؛ استاد انتظامی و خسرو شکیبایی نازنین. البته آن زمان کارکردن با آقای مهرجویی خیلی برای من جذاب بود. رسم عاشق‌کشی هم یکی از فیلم‌هایی بود که به‌خاطر آن در بیشتر کشورهای جهان تحسین شدم. بعد از آن فیلم «آذر، شهدخت، پرویز و دیگران» به کارگردانی بهروز افخمی عزیز بود که این فیلم هم در سی و دومین جشنواره فیلم فجر موفق به دریافت دو سیمرغ بلورین بهترین فیلم و بهترین فیلمنامه شد. حین بازی در این فیلم تصادف کرده و از ناحیه سر و استخوان ترقوه دچار شکستگی شدم. اما افخمی عزیز و کاربلد با صبوری همیشگی‌اش مرا برای ایفای نقش اول این فیلم همراهی کرد. شیرینی و حلاوت مطرح‌شدن این فیلم در جشنواره‌های مختلف و جوایز آن، خستگی از تنم درآورد.
  با توجه به گریم سنگین فیلم بانو سؤالی برایمان پیش آمد؛ شما از معدود بانوان هنرمندی هستید که نقش‌های مختلف حتی با داشتن گریم‌های سنگین و متفاوت را می‌پذیرید؛ این کار سخت نیست؟ 
من همیشه اعتقاد دارم که شخصا نقش خودم در فیلم مهم نیست و مهم پیامی است که سناریوی فیلم‌ها برای جامعه دارد. بعد کارگردان و گروه سازنده برای من مهم است. اگر پیام سناریو را بپسندم مشکلی با گریم و نوع نقش ندارم.
  بزرگ‌ترین سرمایه زندگی‌تان بعد از چند دهه فعالیت هنری چیست؟
لطف و احترامی که مردم برای من قائلند بزرگ‌ترین سرمایه زندگی من است.
  خاطرم هست یک روز که مهمان آقای سروش صحت در برنامه «کتاب باز» بودید با شیوه‌ای متفاوت و شیرین حافظ‌خوانی کردید. از این سبک خواندن حافظ و همچنین لذت خواندن نمایشنامه‌ها و دیالوگ‌ها به شیوه خاص خودتان برایمان بیشتر بگویید.
آنچه در برنامه دوست‌داشتنی سروش صحت ارائه دادم اندوخته گذشته‌ام بود که مورد استقبال قرار‌گرفت. تمام اندوخته‌های من ناشی از یادگیری‌های من در زمان دوران دانشجویی و قبل از دانشجویی با مرحوم جمشید عزیز همسرم بود که مرا در راهی انداخت که لاجرم باید مطالعه می‌کردم. همسرم معتقد بود نسبت به کاری که انتخاب کردیم باید اطلاعات کسب کنیم و با خود نگوییم که من حالا چند سیمرغ و دیپلم افتخار گرفته‌ام و نیازی به مطالعه و تمرین بیشتر ندارم بلکه همیشه باید به ‌روز باشیم.
  جا دارد یادی هم از همسر مرحوم‌تان استاد اسماعیل‌خانی کنیم. همکاری مشترک شما معدود بوده است اما همیشه شما از او به‌عنوان مشاور و استاد خودتان یاد کرده‌اید.
جمشید عزیزم همیشه مشوق من بودند. اگر موفقیتی می‌بینید از هرم وجود اوست. حس و حال و روح مطهر همسر عزیزم همیشه هنوز کنارم هست. خاطرم هست سال‌ها پیش که من برای امتحانات دانشگاه شرکت می‌کردم شب‌ها با من درس کار می‌کرد. بچه‌ها را نگه می‌داشت، در کارهای خانه کمک می‌کرد. روز امتحان با بچه‌ها مرا سر جلسه امتحان می‌برد و خودش از فرط خستگی در ماشین خوابش می‌گرفت. آن زمان او چون چهره سینمایی و تلویزیونی شناخته‌شده‌ای بود، خیلی‌ها بیرون از جلسه امتحان سراغش رفته و احوالپرسی می‌کردند. یک کلام واقعا پشتیبان واقعی من بود.
  از فرزندانتان برایمان بگویید؛ ایران هستند؟ مشغول فعالیت هنری‌اند؟ 
 آزاده، آناهیتا و امید اسماعیل‌خانی فرزندانم هستند. هر ۳بازیگری و نمایش را تجربه کرده‌اند. اما آزاده به‌صورت حرفه‌ای ادامه داد. امید هم‌اکنون در آلمان کار موسیقی را ادامه می‌دهد و صدای خوبی هم دارد. آناهیتا هم قبل از رفتن به آمریکا رشته نمایش را دنبال کرده و در رشته‌های روانشناسی و مهندسی هم تحصیل کرده است. اما آزاده رشته تحصیلی‌اش بازیگری و شاگرد استاد سمندریان است و در فیلم‌هایی چون «معمای شاه» و «سامورایی در برلین» بازی کرده است. دخترم اصلاً دوست ندارد که از رابطه من با خودش به‌عنوان ابزاری برای معرفی خودش به عرصه بازیگری استفاده کند. من هم هیچ‌وقت جرأت نمی‌کنم جایی سفارش‌اش کنم. او حتی خودش را در صفحه اجتماعی‌اش در فضای مجازی به‌عنوان آزاده آزاد معرفی کرده است. البته من به او گفتم که تو آزاده اسماعیل‌خانی هستی و نمی‌توانی از عقبه و اصالت خودت فرار کنی ولی او از پارتی‌بازی خوش‌اش نمی‌آید. می‌گوید من فارغ از پدر و مادر هنرمندم، باید خودم را در این عرصه نشان بدهم.


مدرس بازیگری 
خیراندیش در رشته‌های نمایش، تحلیل فیلم و… کلاس‌های کارگاهی مختلفی برگزار کرده‌ و یکی از استادان ثابت کانون سینماگران جوان است. همچنین سابقه برگزاری کارگاه آموزشی در چند دانشگاه معتبر آمریکا را هم دارد. او از تجربه تدریس‌اش می‌گوید: «وقتی اوایل به سمت تدریس در دانشگاه آمدم به این نتیجه رسیدم که چقدر احتیاج هست که در این مسیر فعالیت هدف‌دار صورت بگیرد و بازیگر با خط‌مشی و نگاه درست وارد کار بازیگری شود. ما بازیگران در جامعه در جایگاهی قرار می‌گیریم که دیگر نمی‌توانیم هر کاری که دلمان خواست انجام دهیم. به هر حال بسیاری از رفتار ما الگو می‌گیرند و ما حق نداریم حق کسی را ضایع کنیم. حق نداریم سر پدر و مادرمان داد بزنیم. اگر وارد این رشته شدیم باید از علوم مختلف اطلاعات کافی کسب کنیم؛ از هنر، ادبیات، معماری، نقاشی و علوم مختلف بدانیم. از روانشناسی دور نباشیم تا اگر چیزی را ارائه می‌دهیم باورپذیر بوده و دوستمان داشته باشند و قبول‌مان کنند. بازیگر که شدی مسئولیت تو بیشتر می‌شود و به همین دلیل علاقه‌مندم که اگر کلاس یا ورک‌شاپ برگزار می‌کنم بیش از هر چیزی اول تدریس انسانیت کنم. نمی‌توان در فیلم‌هایت از اسراف‌نکردن حرف بزنی اما خودت در خانه اسراف کنی. اول باید خودت الگوی سالمی باشی تا مقبول دیگران شوی. البته چند سالی است تعداد بازی‌هایم زیادشده و فرصت کمتری برای تدریس دارم». 

کوتاه از این بانوی پیشکسوت 
گوهر خیراندیش، یک شهریور ۱۳۳۳، در شیراز متولد شد. او بازیگر و مدرس پیشکسوت سینما، تئاتر، تلویزیون و گوینده رادیو است و دارای مدرک کارشناسی بازیگری و کارگردانی تئاتر از دانشکده هنرهای زیباست. او از سال۱۳۴۹ فعالیت خود را با گروه تئاتر در شیراز آغاز کرد و در همین سال بود که با جمشید اسماعیل‌خانی آشنا شد و این آشنایی منجر به ازدواج این ‌دو شد که حاصل آن یک پسر و دو دختر به نام‌های امید، آزاده و آناهیتاست. او در سال۱۳۵۷ در دانشگاه تهران قبول شد و به همراه همسر و فرزندانش به تهران آمد. در تهران در کنار درس‌خواندن در تئاتر مشغول بود و در همان زمان کارشناس امور هنری ارشاد استان تهران شد. پس از آن خیراندیش، فعالیت خود در سینما، تئاتر و تلویزیون را آغاز کرد. او با فیلم «روزهای انتظار» به سینما راه یافت. با آغاز دهه ۷۰در فیلم بانوی داریوش مهرجویی جلوی دوربین رفت و بازی‌اش تا به امروز مورد توجه بسیاری از منتقدان قرار گرفته است. سال ۸۰ برای بازی در «ارتفاع پست» دیپلم افتخار بهترین بازیگر نقش مکمل زن را دریافت کرد و۲سال پس از آن نخستین سیمرغ بلورینش را برای رسم عاشق‌کشی به خانه برد. در میان بچه‌های سینما خیلی محبوب است و همگی او را به‌دلیل مهربانی زیادش «خاله گوهر» صدا می‌زنند. از بازی در فیلم‌های کمدی تا نقش زنان سختی کشیده را به خوبی ایفا می‌کند و برای بازی در نقش‌های زنان جاافتاده انتخاب اول هر کارگردانی است.

درباره‌ی admin

همچنین ببینید

مهوش وقاری: هرگز مادر نشدم اما حس مادر بودن را به خوبی درک می‌کنم

به گزارش پایگاه خبری کافه ستاره، «رقیه چهره‌آزاد» با مادر، «حمیده خیرآبادی» با پدرسالار، «بی‌بی» …

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.