به گزارش کافه ستاره،«احسان علیخانی» عصر جدید را یک غول بی شاخ و دم دانست. او در گفتوگوییدر پاسخ به این سوال که حالا که برنامه عصر جدید را آغاز کرده اید، امکان بازگشت شما به برنامه ماه عسل وجود دارد یا خیر؟ گفت: نمی دانم! عصر جدید یک غول بی شاخ و دمی است که نمیدانم انتهای آن به کجا میرسد.
وی در پاسخ به این سوال که امکان دارد هر دو برنامه را با هم در تلویزیون داشته باشد یا خیر نیز اظهار داشت: دو برنامه با هم را نمیتوانم با هم داشته باشم. شبکه و تلویزیون هم این پیشنهاد را داشتند ولی من نمیتوانم.
علیخانی همچنین در پاسخ به سوال دیگری مبنی بر اینکه چرا ماه عسل را کنار گذاشتید، توضیح داد: من زمانی تصمیم گرفتم دیگر برنامه «ماه عسل» را نداشته باشم که تقریباً نیمی از برنامههای گفتوگو محور تلویزیون تبدیل به ماه عسل شده بود. قطعا روزی از برنامه عصر جدید هم بیرون میآیم که نیمی از برنامههای تلویزیون تبدیل به عصر جدید شده باشند. آن زمان نفر اولی که کوچ کند من خواهم بود و به یک کار دیگر مشغول می شوم.
او پیش از این نیز در پاسخ به فارس درباره شباهت اجرایش در ماه عسل و عصر جدید نیز گفته بود: من واقعا دیگر نمیدانم باید چکار کنم؟ یکسری فکر میکنند که گریه از ماه عسل اختراع شده است. من به این عزیزان میگویم که شما قبل از ماه عسل اگر شکست عشقی میخوردید، وقتی ناراحت میشدید، وقتی انگشت کوچک پایتان گیر میکرد به میز پذیرایی گریه میکردید و ماه عسلی هم نبود. الان جوری شده که اگر در استودیوی ما گرد و خاک بلند شود و چشم تماشاگر اشک بیاید، من ماه عسل آوردهام و دارم آن را اجرا میکنم!
وی تاکید کرده بود: من باورم این است که تلنت شو زیرمجموعه رئالیتی شو است و من این ژانر را خیلی دوست دارم. داوران ما میتوانند تصدیق کنند که مواردی در لحظه اتفاق افتاده، من پایش ایستادهام و گرفتهایم و پخش شده است. خروجی آن هم میشود دو احساس شادی و غم. ما فرهنگی کاملا احساسی داریم. میگویند ما کپی کردهایم. عمرا… ما به قدری احساسی کار میکنیم که اگر یک آلمانی برنامه ما را ببیند، میگوید اینها چکار میکنند؟ مگر میشود احساس را از ما و یا داوران برنامه گرفت؟ این اتفاقها چند بار در برنامه ما افتاد و دیگر استندآپها و اجراهای پر هیجان و شاداب را فراموش میکردند و میگفتند در این ۱۰ ثانیه ما یک جوری شدیم و دوباره این ماه عسل آمد. نمیتوان این بخش را نادیده گرفت و من آن را بخشی از واقعیت میدانم و بلد نیستم نسبت به پیرامونم بیتفاوت باشم.